مستند شرقی
سوژه مستند: فلسفه و زمدگی توشیهیکو ایزوتسو
نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و پژوهشگر: مسعود طاهری
فیلمبردار: مسعود مسجدی
تدوینگر: ضیاء هاشمی، مسعود طاهری
مدت زمان فیلم: 130 دقیقه
طول زمان ساخت فیلم: 4سال(1393-1397)
زبانهای اصلی: فارسی، ژاپنی، انگلیسی(با ترجمه از حدود بیش از 10 زبان)
توضیحات: این مستند یک نسخه 7قسمتی به صورت سریال(برای پوشش باقی نظرات و آراء مربوطه) و همچنین سه نسخه کوتاه به سه زبان فارسی، ژاپنی و انگلیسی دارد.
نویسنده:
مسعود طاهری
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
کارگردان، نویسنده و پژوهشگر مستند
در حدود سالهای 1377 یا 1378 بود که 4 – 5 سالی از مرگ توشیهیکو ایزوتسو میگذشت و من دانشجوی رشتۀ ادبیات بودم و درسی را با عنوان «متون تفسیری قرآن» با آقای مجتبی بشردوست داشتیم. آراء ایزوتسو در عرصۀ قرآنپژوهی موجب حیرت این استاد بود و مدام از آن با ما سخن میگفت و این باعث شد این مسئله برای من از یک حس کنجکاوی فراتر برود و من تصمیم جدیای را برای مطالعۀ آثار ایزوتسو گرفتم؛ اما متأسفانه کتابهای او نایاب بود. اما سرانجام روزی همان کتابی را که دنبالش بودم (یعنی خدا و انسان در قرآن) پشت ویترین کتابفروشیای در تهران پیدا کردم. آن را خریدم و با اشتیاق زیاد شروع به خواندن کردم. نتیجه همان بود که استاد ابراز میکرد: حیرت و اعجاب. چطور یک ژاپنی میتوانست اینقدر به زبان عربی و عربی دورۀ جاهلی، قرآنی و اسلامی مسلط باشد و این آراء را از خود صادر کند؟ فصول ابتدایی کتاب را نزدیک ده بار خوانده بودم. مطالب کتاب همواره پس از گذشت سالها در ذهنم بود و بعدها که کتاب را به یکی از اساتید ادبیات عرب دادم و نظرش را جویا شدم باز نتیجه همان بود: اعجاب و حیرت.
کلید ساخت فیلم «شرقی» در سال 1393 زده شد. تصور من از ایزوتسو تا آن زمان صرفاً یک قرآنپژوه زبردست بود، اما با شروع جدی تحقیقاتم دریافتم که قرآنپژوهی او بیشتر مربوط به دوران میانی کار اوست و ما تقریباً از ایزوتسوی فیلسوف در ایران خبر چندانی نداریم. باید این توضیح را قید کنم که مطابق معیار من فیلسوف کسی نیست که فلسفه را بفهمد یا درس بدهد و یا حتی شرحی بر یک اثر فلسفی داشته باشد، بلکه فیلسوف کسی است که بتواند یک ایده و تز فلسفی آن خودش ارائه بدهد؛ معدود افرادی در هر عصری پیدا میشوند که بتوانند چنین کاری را انجام دهند. ایزوتسو با این معیار و استاندارد یک فیلسوف است و ایدۀ فلسفیاش به نام «شرقی» یک ایدۀ قابل تأمل در عرصۀ جهانی است که البته ایرادات و نقدهایی هم به آن وارد است.
در چهار دورۀ زندگی ایزوتسو، سه دورۀ آن مربوط به شخصیت علمی او میشود. در دورۀ اول، ایزوتسو در ژاپن زندگی میکرد و به عنوان زبانشناس مطرح بوده است؛ در دورۀ دوم، به عنوان اسلامشناس مطرح شد و با متفکرین و عالمان کشورهای غربی ارتباط برقرار کرد و در نهایت، به دانشگاه «مکگیل» کانادا رفت؛ در دورۀ سوم، ایزوتسوی فیلسوف با عالمان و متفکرین ایرانی ارتباط برقرار کرد و در نهایت، به ایران آمد. او بهعنوان مهمترین عضو «انجمن حکمت و فلسفه ایران»، پس از دکتر سید حسین نصر، در تهران فعالیت میکرد. او در دورۀ چهارم زندگی خود پس از انقلاب سال 1357 به ژاپن بازگشت و تا پایان زندگیاش در همانجا زیست. در فرایند فیلسوف شدن ایزوتسو ــ گذشته از ذوق و استعداد بینظیرش بهویژه استعداد زبانی او که در ارائۀ ایدههای فلسفیاش هم نقش بزرگی ایفا کرد ــ چند عامل، نقش بسیار برجستهای دارند: اول) آشنایی با غرب و آشنایی با روشهای پژوهشی دنیای آکادمیک آنها که به او ابزارهای بسیار خوبی برای پژوهش و تفلسف میداد. دوم) آشنایی با بزرگان فلسفه و اندیشۀ غربی به خصوص در حلقۀ «اِرانوس» و بهویژه، شخصِ هانری کربن که تأثیر زیادی در نگاهها و دیدگاههای ایزوتسو در اواخر عمرش گذاشت. سوم) از همه مهمتر، اقامت او در ایران منجر به آشنایی او با سنت فلسفی هزاروچندصد سالۀ ایران شد که پژوهش میان آراء و افکار فلاسفۀ بزرگ ایرانی و زیستن در میان آنها، او را به سوی فیلسوف شدن سوق داد؛ ازهمینروست که وقتی ایزوتسو عضو انجمنهای متعدد فلسفی در اقصی نقاط جهان بود، عضویت و کار در «انجمن حکمت و فلسفه غرب» را برمیگزیند، زیرا با آرای فلاسفه ایران به خوبی آشنا شده بود و هنگامیکه با رویدادی ناخواسته ولی میمون برای او (یعنی انقلاب ایران) مواجه شد و ایران را ترک کرد. حقیقتاً باید گفت شکلگیری افکار ایزوتسو در ایران اتفاق افتاد و پس از بازگشت به ژاپن تکامل پیدا کرد؛ او تقریباً سیزده سال فرصت پیدا کرد تا در بلوغ فکری کامل، آراء و ایدۀ اصلی فلسفیاش را ارائه بدهد. تا پیش از ترک تهران همۀ آراء و آثار ایزوتسو را بهعنوان اسلامشناس و نهایتاً فلسفهپژوه و عرفانپژوه میتوان ارزیابی کرد، اما آثارش در دورۀ متأخری که در ژاپن ساکن بود بیهیچ تردیدی همتراز با فیلسوفان جهانی میتوان ارزیابی کرد.
ایدۀ فلسفی ایزوتسو سعی داشت تمام فلسفههای گسترده و گوناگون آسیایی را ــ که علیرغم همۀ تفارقها و اختلافات، یک وجه مشترک بسیار قوی تحت عنوان اعتقاد به «وحدت وجود» نیز باهم دارند ــ زیر چتر یک فلسفۀ واحد تحت عنوان «فلسفۀ شرقی» درآورد. گسترۀ جغرافیایی این ایدۀ فلسفی ایزوتسو از ژاپن، شرقیترین نقطۀ قاره آسیا، آغاز میشود و پس از چین و هند، ایران را نیز دربرمیگیرد؛ با این حال که در ژاپن اساساً اعتقاد بر این است که آسیا از ژاپن تا منتهیالیه مرزهای غربی هند محسوب میگردد و ایران و کشورهای خاورمیانه را به لحاظ فکری و فرهنگی جزو آسیا نمیدانند؛ هرچند در بسیاری از قسمتهای بدنۀ فلسفۀ ابداعی ایزوتسو، رنگ و لعابِ ذوقی و عرفانی به خود میگیرد، اما نتیجۀ نهاییِ «فلسفۀ شرقی» ایزوتسو بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه در تلاش است تا «اتحاد آسیایی» به وجود آورد که اگر آن را در یک روند عملگرایانه در نظر بگیریم، بهنوعی وارد عرصۀ عمل و سیاست میشویم.
فلسفـۀ ایزوتسو ریشههای سیاسی زیادی دارد، که برخی از آنها حتی در خود کشور ژاپن بسیار مورد نقد است؛ این اندیشههای کلی ایزوتسو به مذاق دنیای مدرن خوش نمیآید؛ بهویژه دنیایی که به یک نظامِ فرهنگیِ مسلطِ جهانی معتقد است و در پی خود، نظام سلطهگر و سلطهپذیر را در بردارد. ازهمینروست که در چنین جهانی صلاح بر این است که ایزوتسو و افکارش چندان دیده نشود.
فراز و نشیبهای زندگی هر فرد فلسفه او را میسازد و فلسفهورزی او ممکن است سرنوشت زندگی یک اجتماع، یک ملت و یا ملتهایی را رقم بزند و یا در آن تعیینکننده باشد. فیلم «شرقی» داستان فراز و نشیبهای زندگی یک شرقی و یک ژاپنی است که کمکم فلسفه او را شکل داد و توانست در پایانِ زندگیاش این فلسفه را تحت عنوان «فلسفۀ شرقی» بهصورت مدون به جهانیان و دنیای اندیشه ارائه دهد؛ اما فلسفۀ ایزوتسو مانند فلسفۀ برخی تئوریپردازان و گاه فیلسوفان عصر حاضر نه ایدۀ جنگ میان گروهها و ملتها را در پس خود داشت و نه سرنوشت جمعی را به جبر و قهر زیر و رو کرد و نه باعث بردگی جمعی شد. پیشنهاد این فیلسوف جمع شدن عدهای پراکنده تحت عنوان آسیاییها زیر لوای فلسفه، عرفان و در نهایت، اندیشهای شرقی بود که بتوانند بر اساس سنتها و ارزشهای خود گردهم آیند و با تشکیل یک تمدن آسیایی واحد به یک جامعۀ آرمانی بر اساس سنت و هویت خود برسند، و بر غم و رنجی که سالها برخی کشورها گرفتار آن شدند و هنوز در حال تحمل آن هستند و برخی دیگر که ممکن است بهزودی در گرفتارمنظومۀ نظم جهانی بشوند فائق آیند.
در فیلم «شرقی» که در فرآیند تهیه آن، از حدود صد اندیشمندِ اسلامشناس، قرآنپژوه، زبانشناس، فلسفه و عرفانپژوه، ژاپنشناس مصاحبه گرفته شد که در حدود شصت مصاحبهشونده در پروژۀ این فیلم قرار دارند. باقی متفکران نیز در یک سریال هفت قسمتی حضور دارند. این فیلم در یازده کشور جهان تصویربرداری شده و در حدود ده زبان اصلی محتوا تهیه و ترجمه شده است. این فیلم یک نسخه بلند 130 دقیقهای و همچنین سه نسخۀ کوتاه متفاوت فارسی، ژاپنی و انگلیسی دارد.
دربارۀ ایدۀ مستند هانری کربن
کربن، شیفتۀ میراث فلسفی و عرفانی آیین زرتشتی و مذهب تشیع بود که ریشۀ آمیختگی آنها در فرهنگ و تفکر ایرانی است. کربن چند مسئلۀ بزرگ داشت که چارۀ آن را در شرق و بهویژه در ایران جستوجو میکرد:
نخستین مسئله او، گرفتاری علم اروپای قرن بیستم به بیماری عقلمآبی محض و راشیونالیسمی بود که همۀ علوم بهویژه علم تاریخ را ــ که حلقۀ رابط انسان امروز با دنیای گذشتهاش است ــ در برگرفته بود و همهچیز باید بهصورت عقلِ تجربهگرای امروزی محاسبه میشد و مجالی را برای در نظر گرفتن مناسبات، حالات و جوانب معنوی انسان باقی نمیگذاشته و البته هنوز هم نمیگذارد. پیش از کربن افرادی چون اشپینگلر در کتاب زوال تمدن غرب خود به این مسائل تاخته و علاوه بر نقد آن ، به تمجید از تمدن و فرهنگ علمی ـ اسلامی پرداخته بود که در کنار عقل باید به کشف، شهود و دریافتهای باطنی و قلبی نیز اعتبار بخشید، لذا اشپینگلر تمدن اسلامی را یک تمدن جادویی مینامید.
مسئلۀ دیگر آن است که انسان غربی و بهطور کلی انسان مدرن دچار پوچی شده بود و هنوز هم بعد چهل سال پس از مرگ کربن همچنان گرفتار آن است: انسان دچار بحران معنویت شده است، چون دینی که باید این معنویت را در هر دوره و عصری برای او احیا کند، دچار عدم قدسانیت و عرفیزدگی شده و عقیم مانده است. او حل این مسئله را توجه به معنویت میدانست؛ یعنی جستوجو در اشراق (استشراق در قاموس سهروردی) و توجه به ادیان و پیروان ادیانی که هنوز قدسانیت را در خود حفظ کردهاند. در این جستوجو، راه و روش تصوف بیشتر توجه او را به خود جلب کرد و در همین مسیر، توجه ویژه او بیشتر معطوف به مذهب تشیع گشت که بنمایه و شالودۀ اصلیاش اعتقاد به یک مرشد معنوی است که همیشه باید زنده و حاضر در کنار انسان سالک حقیقت باشد که این مرشد معنوی در اندیشۀ شیعه در قامت امام خود را نمایان میکند. کربن اعتقاد به امام زنده را نهایتِ یک معنویت زنده و پویا میدانست. هرچند که این راهکارش (یعنی توجه به این مذاهب) در دیدگاه او لزوماً به معنای تغییر مذهب از سایر ادیان به مذهب شیعه نبود. او همۀ اهل حقیقت و معنویت جهان را بهنوعی مشرقی و شیعۀ معنوی میدانست.
علاقۀ کربن به جهت آمیختگی فلسفۀ ملاصدرای شیرازی و ملاهادی سبزواری با کشف و شهود عرفانی و از طرفی، علاقۀ او به حکمای زندۀ ایران در زمان حیاتش مانند علامه طباطبائی، علامه رفیعی قزوینی و سید جلال آشتیانی نیز بسیار وصفناشدنی است.
قرار است فیلمی در خصوص این متفکر و فیلسوف بزرگ فرانسوی که به او عنوان «متأله» نیز میدهند، در مصاحبه با دوستان و شاگردانش در ایران، فرانسه و دیگر کشورها، تهیه و آماده شود و ضمن معرفی ایدهها و نقطهنظراتش برخی از دیدگاههای او را نیز نقد کنند. این فیلم در حال حاضر با همکاری «چهرداد فیلم» و «مرکز گسترش و تجربی» به تهیهکنندگی، کارگردانی و پژوهش مسعود طاهری در مراحل اولیه تولید و آمادهسازی است.