مرور کتاب: دیالوگ
عنوان اثر به زبان انگلیسی: ( (the new critical idiom DIALOGUE
انتشارات اصلی: Taylor & Francis
دستهبندی: نمایش
موضوع: گفتوگو، تجزیه و تحلیل
نویسنده: پیتر وُمَک (Peter Womack)
مترجم: مژده ثامتی
ویراستار: غلامرضا شهبازی
ناشر: حکمت سینا
نوبت و تاریخ چاپ :اول، 1396
قطع: رقعی (اندازه: 21.5 × 14.5)
نوع جلد: نرم (شومیز)
تعداد صفحات: 212
قیمت: 24 هزار تومان
مژده ثامتی
دانشآموختۀ دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیل هنر اسلامی از دانشگاه هنر،
مدرس و مترجم در حوزۀ ادبیات نمایشی، بازیگری و کارگردانی
کتاب دیالوگ نوشته پیتر ومک، جنبههای مختلف مفهوم دیالوگ را تشریح و تبیین میکند. دیالوگ در این کتاب صرفاً محدود به حوزۀ تئاتر و درام نیست. بلکه مبحثی مفصلتر است که در ابعاد فلسفی، ادبی و دراماتیک تشریح میشود. کتاب چهار فصل دارد که به ترتیب عبارتند از: گونه دیالوگ، دیالوگ در رمان، دیالوگ در درام و دیالوگ در مطالعات ادبی.
ومک پیش از آغاز فصل اول، در مقدمه خود، مبانی اصلی مفهوم دیالوگ را توضیح میدهد. او با وامگیری از رویدادی تاریخی که هاینریش فنکلایست، نویسندۀ آلمانی، سالها پیش آن را مکتوب کرده، نشان میدهد که ایدههای ناب همزمان با برقراری دیالوگ به ذهن انسان خطور میکند. در واقع، ومک راجع به فضیلت حرف زدن صحبت میکند و نشان میدهد رابطۀ بین اندیشه و کلام اینطور نیست که کلام رسانۀ اندیشه باشد، بلکه اندیشه محصولِ کلام است. نویسنده با ورود به جنبههای چالش برانگیز این ادعا به مبحث ادبیات نوشتاری میرسد که طبق این ادعا هیچگاه نمیتواند منجر به خلق ایده و اندیشه شود، زیرا گویندهای مفرد و بیجان است و برخلاف دیالوگ شفاهی که زنده است، متن نوشتاری ناتوان از برقراری دیالوگ است. اما آیا این یعنی نفی ارزشهای ادبیات نوشتاری؟ کتاب دیالوگ در اصل تلاشی است برای پاسخ دادن به این پرسش. اشاره به این نکته نیز قابل توجه است که نویسنده صراحتاً بیان میکند رویکردش به مفهوم دیالوگ ارزشگذارانه نیست. یعنی دیالوگ، از دیدگاه ومک، صرفاً برهمکنش گویندگان مختلف است و در این برهمکنش هیچ تضمینی وجود ندارد که مطلقگرایی اتفاق نیفتد. آنچه در دیالوگ اساسی است، خلق معناهای پیشبینیناپذیر است.
ومک در فصل اول که عنوان آن «گونۀ دیالوگ» است، به سراغ نمونههای مکتوب اولیه در قالب دیالوگ میرود. مشخصترین این نمونهها متون فلسفی افلاطون هستند که دیالوگ را تبدیل به گونهای نوشتاری کردند. دیالوگهای افلاطون که صورت مکتوب دیالوگهای شفاهی سقراط بودند نشان میدهند دیالوگ جایی برای ارائۀ نتایج فلسفی نیست، بلکه قالبی است برای تمرین و طرح گزارههای فلسفی. در واقع، دیالوگِ مکتوب و به ویژه دیالوگهای افلاطون به جای آنکه بگویند حقیقت این است، میگویند این تمرینی است که باید انجام دهید تا به حقیقت دست بیابید. ومک در ادامۀ این فصل به دورههای تاریخی بعد گریزی میزند تا از کارکرد قالب دیالوگ در برهههای تاریخی مختلف سخن بگوید. این کارکرد همواره یکسان نبوده است. برای مثال، گاهی کاربرد قالب دیالوگ در فلسفه یا ادبیات انتخاب کسانی بوده که سبک نگارشی خاصی نداشتند یا در دورۀ روشنگری که دورۀ تفوق علم و عقل است، جایی برای خلق اندیشههای پیشبینی ناپذیرِ دیالوگی وجود نداشته و استفاده از قالب دیالوگ در نوشتار صرفاً وسیلهای برای سلب مسئولیت از نویسنده در دورۀ تفتیش عقاید بوده است. نمونههایی از نوشتههای دیالوگی گالیله، هیوم و وایلد را در این دوره میبینیم که اتفاقاً همگی سرنوشتی تراژیک پیدا کردند.
ومک در فصل دوم با عنوان «دیالوگ در رمان» ابتدا به سراغ مفاهیم باختین در این خصوص میرود. در میان مباحث مفصل باختین در حوزۀ رمان، ومک بر مبحث هتروگلوسیا یا دگرگفتاری تأکید بیشتری میکند و خود توضیح میدهد که معنی اصلی این مفهوم این است که نیمی از هر کلمه متعلق به شخص دیگری است. این اندیشه باختینی که زبان حیات دارد و سیال است، با مفهوم دیالوگ ومک کاملاً همسو است. بعد از طرح مفاهیم کلیدی و پایه، ومک به سراغ مفهوم دیالوگ و دیالوگیسم در رمان میرود و با مثالهای متعدد از رمانهای مختلف به تفصیل نشان میدهد که رمان، دیالوگیکترین نوع ادبی است. یکی از مهمترین علتهای این امر ظرفیت بالای شمول در گونه رمان است. به این معنی که رمان پذیرای انواع مختلفی از شکلهای نوشتاری است از قبیلِ خطابه، جستار، شعر، نامه و هر نوع دیگر. چنین امکانی در دیگر گونههای ادبی کلاسیک از قبیل تراژدی و شعر غنایی که قواعد شکلی خود را دارند وجود ندارد. همنشینی این نوعهای مختلف نوشتاری در رمان امکان تضارب صداهای مختلف را فراهم میآورد. به بیان دیگر، در رمان همواره شاهد همنشینی نقل قولهای مستقیم و غیرمستقیم در کنار هم هستیم. هر سخن گوینده علاوه بر اینکه از دهان خود گوینده بیان میشود، به نوعی از زبان راوی نیز بازگو میشود و این تقاطع صداها بهترین محمل برای ایجاد چندصدایی و دیالوگیسم در رمان است.
فصل سوم کتاب، «دیالوگ در درام» نام دارد. در این فصل نویسنده در ادامۀ مباحثِ فصل قبل و با وامگیری از همان مفاهیم باختینی، نشان میدهد که درام دقیقاً به این دلیل که صرفاً از نقل قول مستقیم تشکیل شده و هیچ نقل قول غیر مستقیم یا صدای راویای کنار آن قرار ندارد، دچار تکصدایی یا مونولوگیسم است و امکان دیالوگی بودن را از دست میدهد. البته، ومک توضیح میدهد که چنین حکمی صرفاً شامل درامهای مطلق یا درام خالص است و نه همه نوع درام. درام خالص درامی است که مطلقاً از دیالوگ تشکیل شده و فاقد هرگونه عنصر غیردیالوگ است. این مسیر نویسنده را به بررسی انواع ناخالصیها در درام میکشاند که پتانسیل دیالوگیک بودن را بالا میبرند. این ناخالصیها میتوانند عناصری از قبیل طنز، نقیضه، وجود جهانهای متعدد، و انواع مختلف روایت از قبیل کنارگویی و حدیث نفس باشند. وجود هر کدام از این عناصر در درام، خلوص درام را از بین میبرد. این ناخالصیها به مثابه صداهای دومی هستند که بر ساحت تکصدای درام وارد شده و آن را به سمت دیالوگی بودن پیش میبرند. تمام این عناصر ادبی همواره از آغاز در تاریخ درام استفاده شدهاند، اما کاربرد عامدانه و آگاهانه یکی از این ویژگیها به طور مشخص در درام منجر به ایجاد سبک خاص و منحصر به فردی در تاریخ درام شد. ومک با تمرکز بر این سبک خاص که همان تئاتر روایی یا اپیک برشت است، بر جنبههای روایتگری آن ــ که موجب همنشینی صداهای مختلف در یک زمان و در نتیجه برقراری دیالوگیسم میشود ــ تأکید میکند. در پایان این فصل، نویسنده بر این نکته مهم نیز اشاره میکند که برقراری دیالوگیسم در درام و تئاتر، علاوه بر آنکه تا حدی متکی بر، برهمزدن ساختار درام خالص و تلفیق آن با عناصر دیگر از جمله روایتگری است، وابسته به ارتباط میان جهان درام با مخاطب نیز هست. به این معنی که تئاتر و درام، جدای از دیالوگ درون خود، میتواند با جهان بیرون و مخاطب نیز دیالوگ برقرار کند و به این طریق دیالوگی شود.
فصل آخر کتاب که «دیالوگ در مطالعات ادبی» عنوان گرفته، مبحث مهمی را مطرح میکند. شاید پیش از این، مفاهیم باختینی شامل مباحث رمان و درام شده بود و نکاتی را در زمینۀ دیالوگیسم در این گونههای ادبی مطرح کرده بود، اما آنچه ومک در فصل آخر با بهرهگیری از مباحث گادامر بیان میکند، از نگاهی جدید قابل تأمل است. او ابتدا به این نکته اشاره میکند که دیالوگ شیوۀ فهم علوم انسانی است. علوم انسانی به واسطه اینکه موضوع مطالعهاش انسانهای متکلم هستند، تفاوتی ماهوی با علوم تجربی دارد که موضوع مطالعهاش ابژههایی ساکتاند. در نتیجه، شیوۀ فهم موضوعات در علوم انسانی نه در خلوت و سکوت، بلکه در تعامل و درک گفتههای آنها صورت میپذیرد. به بیان دیگر، روند دستیابی به این فهم شامل تلاش برای رسیدن به نوعی تفاهم است. همین فهمِ متکی به تفاهم، در واقع، یعنی برقراری دیالوگ. از اینرو، زبان ــ و از آن مهمتر سنت ــ در برقراری ارتباط نقشی کلیدی ایفا میکنند. در تمام سنتهای ادبی، هر اثر جدید وام گرفته از میراث خود است و به این ترتیب با گذشتگان خود دیالوگ برقرار میکند. عنصر سنت در برقراری این دیالوگ مهم است، زیرا بدون سنت زبان مشترکی وجود نخواهد داشت و بدون زبان مشترک دیالوگی اتفاق نخواهد افتاد. نکته مهم دیگری که ومک به آن توجه دارد، نقش دیالوگ در حوزۀ مطالعات مکتوب است. همانطور که گفته شد در علوم انسانی ما با گفتههای اشخاص سروکار داریم. که اکثر اوقات این گفتهها در قالب کتاب یا مقاله مکتوب میشوند. پس در این شرایط چگونه میتوان با متنی مکتوب و خاموش ارتباط دیالوگی برقرار کرد؟ ومک پاسخ را از میان فعالیتهای هر روزه خود محققان ادبی بیرون میکشد. وارد کردن هر کتاب و نوشته در بحثی جمعی برای شناخت بهتر آن، آنگونه که برای شناخت بهتر انسان نیز اتفاق میافتد؛ به تعبیری، همان اقدام به جستارنویسی و نقد علمی و ادبی آثار علوم انسانی است. با هر نقد و متنی که دربارۀ متون مکتوب پیشین نوشته میشود، حداقل دو صدای متفاوت در خصوص یک مفهوم مشترک تولید میشود: یکی صدای متنی که در جستار، نقل قول یا نقل به معنا میشود، و دیگری صدای منتقدی که آن متن را نقد میکند. این تضارب صداها که کارکردی شبیه همان چندصدایی رمان را دارد، محملی میشود برای ایجاد دیالوگ در حوزۀ متون نظری مکتوب. این دستاورد، در واقع، پاسخ به همان پرسش ابتدای کتاب است که نویسنده در بخش مقدمه در خصوص دیالوگِ در متون ادبی مطرح کرده و در طول کتاب آن را پیش برده بود.
ومک در انتهای کتاب میگوید هر اثر ادبی مکتوب بلافاصله بعد از نوشته شدن و انتشار تمام نمیشود، بلکه زمانی کامل میشود که وارد فضای نقد و بررسی شده و در واقع، با قرارگیری در بستر سنت، دیالوگهایی درباره آن برقرار شود. با استناد به همین رویکرد، کتاب دیالوگ نوشتۀ پیتر ومک با خوانده شدن و به بحث گذاشته شدن در فضای ادبی و فرهنگی ایران، که اتفاقاً به شدت نیازمند مفاهیم دیالوگیسم است، به سمت تکمیل معنای خود خواهد رفت.