«فلسفه چیست؟»

آن چــه مــا آن را «فلســفه» مــی خوانیــم غالبــا مفهومــی برخاسـته از میـراث اندیشـه مغـرب زمیـن و آن چیزی اسـت کـه در حـدود قـرن هفتـم پیـش از میـاد بـا طالـس آغـاز گردیـده اسـت.در نـگاه نخسـت ایـن امـر بـا ایـن پشـتوانه درسـت بـه نظـر مـی رسـد کـه مـا هـر علـم ای را دارای پیشــینه و تاریخــی در نظــر مــی گیریــم و بــا رویکــردی آکادمیـک غایـت و روشـی بـرای آن متصـور شـده و میـل داریــم آن را صرفــا در ایــن چارچــوب بنگریــم؛ البتــه ایــن امـر بسـیار بدیهـی بـه نظـر مـی رسـد و دسـته بنـدی علـوم بـه ایـن شـکل مـی توانـد در تعییـن خـط مشـی و توجیـه رویکـرد هـا و خـط کشـی هـای آن بـه مـا یـاری رسـاند امـا راهـی دیگـر نیـز پیـش پـای مـا هسـت نیـک مـی دانیـم کـه همـگام بـا یونانیـان بسـیاری ملـل و تمـدن هـای دیگـر نیـز سـعی در یافتـن پاسـخ آن چیـزی داشــتند کــه مــا امــروزه آن را پرســش هــای ابتدایــی متافیزیکـی مـی خوانیـم و با ابـزار هـای گوناگون فکـری در ایـن راسـتا کوشـیده انـد؛ در جهان پـر رمـز و راز باسـتان آن زمـان کـه شـاگردان افاطـون در آکادمـی سـعی در شـناخت جهـان بـه وسـیله مثـل افاطونـی داشـتند عـده ای نیـز در ایـران بـه یـاری جهانبینی پیامبرشـان زرتشـت در پی پاسـخ سـوالی مشـابه بودنـد و همچنیـن در چیـن لائوتزه بـه عنوان میـراث دار گنجینـه ی تفکـرات دائوئیسـتی دائـو د جینگ را مـی نگاشـت و همچنیـن سـیاذارتا گواتمـا بـودا کـه اندیشـه اش از هنـد برخاسـت و تـا ژاپـن تمامـی ملـل خـاور دور را مجـذوب خـود کـرد.

در چنیـن جهانـی شـاید مـراد اولیه ی مـا از مفهوم «فلسـفه» بـا نگاهـی کاسـیک صحیـح باشـد و رویکرد سیسـتم محور فلسـفه ی غربـی را بـرای گـذر از پرسـش هـای نخسـتین و طــرح ســوالات اساســی دیگــر را در چارچــوب قواعــد منطقـی امـری لازم بـه شـمار مـی رفتـه اسـت لیکـن آنچـه مســلم اســت فلســفه بــه ایــن معنــی در پاســخ بــه ایــن پرسـش هـا تنهـا نبـوده اسـت و جوینده ی اساسـی پرسـش هـای فلسـفی نیـز از نگرشـی تطبیقـی و میـان رشـته ای بین آن چـه میـراث ایـن اندیشـه خوانـده مـی شـود و آنچـه کـه آکادمیـک آموختـه اسـت بـی نیـاز نیسـت.

بـه بیـان دیگـر شـاید بتـوان فلسـفه را صرفـا نوعـی تـاش بــرای پاســخگویی و تمریــن فکــری بــرای یافتــن پاســخ پرسـش هـای اساسـی و طـرح پرسـش هـای نویـن مطـرح کـرد و انـگار لازم اسـت جوینـده حقیقـت نظـر بـه این نکته داشـته باشـد کـه تـاش هـای دیگـر را نبایـد هرگـز نادیـده گرفـت و فلسـفه بـه آن معنایـی کـه از یونـان آغـاز شـد در ایـن مسـیر تنها نبـوده و نیسـت. اکنون پـس از پـی ریـزی ایـن مقدمـه تـاش بـرای پاسـخ دادن بـه پرسـش ً اساسـی لازم مـی نمایـد کـه اساسـا «فلسـفه چیسـت؟»

در واقـع حـدود ایـن پرسـش بسـیار وسـیع و پاسـخ دادن بـه آن بسـی دشـوار اسـت امـا بـا طـرح چنـد سـوال کوچکتـر شـاید بتـوان به پاسـخ سـوال نزدیکـی بیشـتری یافـت. ریشـه مـادر ایـن کلمـه نـزد یونانیـان باسـتان «فیلوسـوفیا» در معنـی «دوسـت داری دانایـی» آنچـه درد دیدگاه اول بـه ذهـن مـی آیـد شـاهد ایـن نکتـه اسـت کـه فلسـفه دانـش را مرکز خواسـت خـود قـرار داده و معنـی از ایـن دانـش بـه سـطح نظـام منـدی تقلیـل نیافتـه و بـه بیـان دیگـر کلـی دانـش مـد نظـر آنـان بـوده اسـت. البتـه مـی تـوان نکاتـی چـون سـیر تطـور تاریخـی ایـن کلمـات و معانی آنهـا و همچنیـن روش هایـی کـه آنـان مـد نظـر داشـتند را اضافه کـرد اما مسـئله ی اساسـی آن اسـت کـه در نهایـت پرسـش هـای مـا نیـز محدود بـه علـم خاصـی نبـوده انـد و در واقـع اساسـی ترین پرسـش ها را شـاید نتـوان بـه ایـن سـادگی در ذیـل علـم خاصـی قـرار داد.

در جهـان باسـتان تمامـی ملـل در ابتـدا بـه دنبـال یافتـن پاسـخ هایـی بـرای همیـن پرسـش هـای اولیـه و اساسـی بودنـد و هر کـدام نیز روشـی مختلـف از دیگـری در ایـن مسـیر در پیـش گرفتنـد امـا نبایـد فرامـوش کـرد کـه غایـت همـواره واحـد بـوده اسـت و اکنـون مـا صرفـا پاسـخ هایـی گوناگـون را ذیـل پرسـش واحـدی مـی یابیـم. همانطـور کـه در تاریـخ فلسـفه هـم مشـهود اسـت، فیلسـوفان همـواره تـاش کـرده انـد تـا از هـر ابـزار عقلـی و منطقـی ای کـه مـی توانسـته راهـی تـازه بـرای دسـتیابی بـه حقیقـت را بـا اسـتفاده از آن پیمـود یـاری بگیرنـد و این همه گوناگونـی دسـتگاه هـای فلسـفی نیـز گـواه همیـن امـر اسـت. همینطـور مکتـب هـای شـرقی نیـز هرکـدام بـه شـیوه ی خـود در پـی پاسـخ گویی بـه همیـن پرسـش هـا بـوده انـد.

فلسـفه تـا بـه امـروز اغلـب در معنـای نظـام منـد و غربـی خود شـناخته و شناسـانده شـده و علـی رغـم اینکـه همین نظـام منـدی نیز در بسـیاری از فـراز هـای تاریـخ ایـن دانـش مخصوصـا دوران معاصـر معنایـی دیگـر یافتـه امـا شـاید بتـوان گفـت میـراث مکتـب هـای شـرقی چـه در دوران باسـتان و چـه در دوره هـای تاریخـی دیگـر بـه دلیـل دیـواری که فلسـفه بـه دور خـود کشـیده اسـت در ایـن مجـال راه نیافتـه و پاسـخ هـای نظـام ً منـد آنـان صرفـا عرفانـی – دینی پنداشـته شـده اسـت. امـروزه مخصوصا در فلســفه تطبیقــی نیــاز مراجعــه بــه اندیشــه هــای غیــر غربــی و یــا در واقـع غیـر از آنچـه در تاریـخ ایـن دانـش صرفـا ذکـر شـده بسـیار احسـاس شـده و در بسـیاری از آکادمـی هـای بیـن المللـی لـزوم عبـور از ایـن دیـوار بیـش از هـر زمـان دیگـری احسـاس مـی شـود و فلسـفه امـروز گویـا دوبـاره در مسـیر بازگشـت بـه اصیـل تریـن معنـای خـود یا همـان «دوسـت داری دانایـی» قـرار دارد.

البتـه مکاتـب شـرقی روش هایی بعضـا غیر اسـتدلالی و شـهودی در پیش مـی گیرنـد کـه شـایددر اینجـا اینپرسـش نقادانـه بـه ذهـن خطـور کنـد کـه چگونـه مـی تـوان آن هـا را فلسـفه خوانـد وقتـی اسـاس کار آنـان اسـتدلالی و برخاسـته از برهان منطقی نیسـت ؟ در پاسـخ چنین پرسـش بـه جایـی مـی تـوان از دو منظـر پاسـخ داد، اول آنکـه فیلوسـوفان خـود در کثیـری از مـوارد در نظـام هـای فلسـفی شـان را بـی نصیـب از همیـاری دیگـر اندیشـه هـا نگذاشـته و پـر اسـت آراء فیلسـوفان بـزرگ از برهـان هـای دینـی و کامـی و یـا ارجـاع مسـتقیم بـه وحـی، همچنیـن علـم در معنـای تجربـی خـود در بسـیاری از برهه هـای تاریخـی در کنـار فلسـفه سـعی در تـاش فکـری و پاسـخ گویـی بـه نیـاز حقیقـت طلبانـه شـان بـوده اسـت؛ همچنیـن هـر پژوهشـگر حقیقـت جویـی بـه مرانـب در طـی مطالعـات خـود به پاسـخ هـای شـهودی و عرفانی بعضـی از فاسـفه در گوشـه و کنار هایـی برخـورده اسـت.

فلسـفه همیشـه رویـای برخـورد صرفـا اسـتدلالی را سـر داشـته و تـاش کـرده بـا صـرف تبییـن عقانـی و بـا برهـان هایـی قاطـع ســوالات را بــه گونــه ای پاســخ گویــد کــه دیــواری مســتحکم بـرای تکیـه و مطالعـه و طـرح پرسـش هـای بعـدی بیابـد امـا ایـن مسـئله در درون خـود نیـز در بسـیاری از مـوارد با مشـکات جـدی مواجـه بـوده، البتـه مـراد آن نیسـت کـه بـا طـرح چنیـن موضوعـی بخواهیـم ایـن امـر را ناشـدنی جلـوه دهیـم بلکـه مـراد آن اسـت تـا بـا فـرض چنیـن موانعـی خـود را از گنجینـه هـای فکــری بیــرون از ایــن مــرز هــای تاریخــی و فرهنگــی محــروم نسـازیم.

در ایـن میـان ایـده ی فلسـفه ی میـان فرهنگـی راه حلـی اسـت بـرای ایجـاد فضایـی پویـا کـه همانطـور کـه از نـام آن بـر مـی آید ایـن امـکان را در درون خـود دارد تـا پذیـرای ایـده هـا و اندیشـه هـا از تمامـی فرهنـگ هـا بـه دور از نـگاه انحصـار طلبانـه و جزم اندیشـانه باشـد و ایـده ی دوسـتداری خـرد را بـه گونـه ای بسـط دهـد تـا در پاسـخ بـه پرسـش اصلـی خـود یعنـی همان «فلسـفه چیسـت؟» خـود را نیازمنـد نگرشـی ژرف تـر و دیدی موشـکافانه تــر بیابیم.

انجمـن فلسـفه میـان فرهنگـی ایـران در سـال هـای اخیـر در ایـن راســتا تــاش بســیاری کــرده و بــا ایجــاد رویــداد هــای علمــی مختلـف قـدم در ایـن راه گذاشـته اسـت، از مهمتریـن ایـن اقدامات مــی تــوان اشــاره کــرد بــه دعــوت دو تــن از اســاتید اندیشــمند ژاپنـی فعـال در عرصـه مطالعـات مکتـب کیوتـو و میـراث اندیشـه ژاپنـی کـه نگـرش هـای ایشـان بعضـا بـا دیـدی تطبیقـی همـراه اسـت.

«فلســفه نــو» بــه ایــن بهانــه شــماره ی حاضــر را بــه کار در خصـوص همیـن حـوزه و تـاش بـرای بهـره بـری هرچـه بیشـتر از ایـن رویـداد هـای علمـی نسـبتا نـادر در ایـران اختصـاص داد تـا بـا تهیـه ایــن ویــژه نامـه تاشـی متمرکـز در حـوزه فلسـفه تطبیقـی و مطالعـه اندیشـه هـای خـاور دور را بـه ثمـر برسـاند تـا پژوهشـگران و عاقـه منـدان امـکان نهایـت بهـره بـری از این فضا را بیابنـد و در واقـع تاشـی اسـت در راسـتای تحقـق ایـن آرمـان ً کـه «دوسـت داری خـرد» را صرفـا فلسـفه در معنـای غربـی خـود نپنداریـم و نقطـه نظـری ایجـاد کنیـم تـا ایـن سـوال در جایـگاه یکـی از همـان پرسـش هـای اساسـی برایمـان باقـی بمانـد؛

«فلسفه چیست؟»