مارتین هایدگر کیست؟

ایران، ژاپن و متافیزیک

مترجم:
مترجم:

احمد رجبی

اﯾﺮان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﮐﺸﻮري دور و ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﺮاي ژاﭘﻨﯽﻫﺎ

ﺑﺮاي ژاﭘﻨﯽﻫﺎ ﻧﺎم «Persien» ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﺎم ﻗﺪﯾﻢ »اﯾﺮان«، ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﮥ داﺳﺘﺎنﻫﺎي «ﻫﺰار و ﯾﮏ ﺷﺐ»، ﺳﺮزﻣﯿﻦ اﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎ و ﻗﺼﻪﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻢ دور و ﻫﻢ ﻧﺰدﯾﮑﺎﺳﺖ، ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ آﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ داﺳﺘﺎنﻫﺎ، و دور ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺎآﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ زﯾﺴﺖﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻪ در آﻧﺠﺎﺳﺖ. اﮔﺮ در ژاﭘﻦ ﻓﺮش ﺧﻮب »اﯾﺮاﻧﯽ« ﺑﺮاي ﺧﺎﻧﻪاي ﺧﻮب، ﯾﮏ رؤﯾﺎ ﺑﻮد، «ﻗﺎﻟﯿﭽﮥ ﭘﺮﻧﺪه» در داﺳﺘﺎنﻫﺎي ﻫﺰار و ﯾﮏ ﺷﺐ ﻧﯿﺰ رؤﯾﺎﯾﯽ ﺑﺮاي ﮐﻮدﮐﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﺪ. ﭘﯿﺸﺘﺮ از آن، جنگ های اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﺑﺎ ﯾﻮﻧﺎﻧﯿﺎن، ﮐﻪ ﻫﺮودوت در ﻋﻬﺪ ﺑﺎﺳﺘﺎن رواﯾﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ، ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻧﻪ داﺳﺘﺎن، ﺑﻠﮑﻪ روﯾﺪادي ﭘﺮاﻫﻤﯿﺖ ﺑﺮاي ﺗﺎرﯾﺦ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽرﻓﺖ، اﻣﺎ اﯾﻦ روﯾﺪاد و رواﯾﺖ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ زﻣﺎﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ژاﭘﻦ ﻫﻨﻮز آﻏﺎز ﻧﺸﺪه ﺑﻮد. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ، و ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر ﺗﺎ ﺣﺪودي ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺳﺒﮏ رواﯾﯽِ ﻫﺮودوت، ﺟﻨﮕﻬﺎي اﯾﺮان و ﯾﻮﻧﺎن ﻧﯿﺰ ﺑﺮاي ﺑﺴﯿﺎري از ژاﭘﻨﯽﻫﺎ ﻫﻤﭽﻮن اﻣﺮي داﺳﺘﺎﻧﯽ و اﻓﺴﺎﻧﻪاي ﺗﺼﻮر ﻣﯽﺷﻮد.

سه دوره رابطه مدرن میان ژاپن و ایران

نخســت در دوران مــدرن بــود کــه جهــان اســام بــرای ژاپنیهــا ً تدریجـا بـه یـک موضـوع تبدیـل شـد. آنچـه در سـالهای دهـه هفتـاد ســده بیســتم «بحــران نفــت» نامیــده میشــد، ناگهــان ژاپنیهــا را متوجـه ایـن امـر سـاخت کـه چگونـه «اقتصـاد» ژاپـن بـه نفـت در خاورمیانـه وابسـته اسـت. اگـر ایـن رخـداد را نخسـتین دوره رابطـه مـدرن میـان جهـان اسـام و ژاپـن بدانیـم، انقـاب ایـران در پایـان دهـه هفتـاد بـه رهبـری آیـت ا… خمینـی و نیـز جنـگ میـان ایـران و عـراق در دهـه هشـتاد میـادی، دوره دوم ایـن ارتبـاط محسـوب میشــود؛ زیــرا ژاپنیهــا دریافتنــد کــه ژاپــن و جهــان اســام در ِ شـبکه جهانـی «سیاسـت،» نسـبت تنگاتنگـی بـا یکدیگـر دارنـدً تقریبـا بـه مـوازات ایـن دوره دوم، از دهـه هشـتاد ایـن اتفاق در «فلسـفه» آغــاز شــد کــه پژوهشــگران فلســفه بــه نحــو فزاینــدهای عاقمنــد بــه تحقیــق دربــاره دیــن اســام شــدند. میتــوان ایــن عاقــه را پدیــدار دوره سـوم ارتبـاط میـان ژاپـن و ایـران دانسـت. در ایجـاد ایـن عاقـه فزاینـده، نـه تنهـا وضعیـت سیاسـی و اقتصـادی بـه منزلـه پیشزمینـه، بلکــه دســتاورد بــزرگ اسامشــناس ژاپنــی، توشــیهیکو ایزوتســو، نیــز نقـش داشـت. ایزوتسـو پـس از بازگشـت از ایـران بـه ژاپـن، اندکـی پیش از انقـاب ایـران، آغـاز بـه طـرح افکنـدن مباحـث خویـش بـا عنـوان ِ «فلسـفه شـرقی»نمود. او در ایـن کار، اندیشـه دینـی شـرقی، یعنـی «عدم» را بــه مثابــه ایــده بنیــادی خــود گرفتــه بــود، ایــدهای کــه بــه شــیوهای متفـاوت در آییـن بودیسـم ماهایانـا، وداها، لائوتسـه، در سـامخیای هندی و نیـز در اسـام درک میشـود. مجموعـه نوشـتارهای ایزتسـو ( 12جلـد، )1993-1991و نیز انتشـار دوره آثار ایزوتسـو ( 12جلـد، )2016-2013 مشـخصکننده ایـن دوره سـوم بـه عنـوان یادبـود بـزرگ آن اسـت. اگـر اقتصـاد در دوره نخسـت، سیاسـت در دوره دوم و فلسـفه در دوره ســوم، وجــه بــارز ارتبــاط میــان ژاپــن و خــاور میانــه را تشــکیل مـیداد، آنـگاه میتوانیـم بگوییـم کـه مـا در آسـتانه دوران چهارمـی ایســتادهایم کــه در آن، هــر ســه قلمــرو پیشــین در هــم تنیــده میشـوند. حتـی در بـر حسـب یـک مناسـبت بیرونـی، یعنـی توافـق بـر سـر توسـعه انـرژی هسـتهای ایـران و رفـع محاصـره اقتصـادی، میتـوان ماحظـه نمـود کـه «اقتصـاد،» «سیاسـت» و حتـی «دیـن» نیـز بـه منزلـه عناصـر مهمـی در یکدیگـر تنیـده شـدهاند. بـه عنـوان واژهای مشــخصکننده بــرای دوره چهــارم، مــن «میانفرهنگیبــودن» را پیشـنهاد میکنـم، بـه منزلـه مفهومـی کـه در آن، «مـاده،» «روح» و «قلـب» در بحـث و کشـاکش بـا یکدیگـر بـا هـم مواجـه میشـوند و یکدیگــر را میشناســندِ از آنجــا کــه بــه نظــر مــن، ســطح بنیادیــن ایــن درهم ِ تنیدگــی میانفرهنگــی، همچنــان ماننــد قبــل، همــان ســطح فلســفی-روحی ِ اســت، خواهــم کوشــید بــا ســه پرســش ذیــل در ســه ســخنرانی، مســاهمتی فلســفی را بــه ایــن بحــث عرضــه کنــم:

پرسش آغازین: «مارتین هایدگر کیست؟»ایران،ژاپن ومتافیزیک غرب. گسترش پرسش به فلسفه مشرقزمین با یادی از ایزوتسو و هایدگر. پرسش ذاتی از تکنیک و هنر در عصر «تصویر جهان،» نیشیدا و هایدگر.دلیــل اینکــه در هــر ســه ســخنرانی نــام «هایدگر»میآیــد، پیونــد مسـتقیمی بـا محتـوای سـخنرانی نخسـت دارد کـه عنـوان فرعـیاش چنیــن اســت: «ایــران، ژاپــن و متافیزیــک غــرب.» هایدگــر بــر آن اســت کــه ذات متافیزیــک مغربزمیــن و ذات تکنیــک مــدرن یکــی اســت، و ریشــه و همچنیــن تنــه ایــن متافیزیــک، تجربــه وجــود در یونــان باســتان اســت. امــا اگــر از ســمت اروپــا بنگریــم، ایــران کشــوری در خــاور میانــه، و بنابرایــن کشــوری مشــرقزمینی اســت، و ژاپـن نیـز کشـوری در خـاور دور اسـت. امـا ایـن هـر دو کشـور ماننــد اروپــا از تکنیــک اســتفاده میکننــد و هــر دو ماننــد اروپــا از ایـن فنـاوری هـم بـه تحـرک واداشـته میشـوند و هـم از آن تأثیـر میپذیرنـد. اگـر تکنیــک مــدرن، چنانکـه هایدگـر میگویــد، همـان امـر مغربزمینـی اسـت، آنـگاه تکنیـک چـه معنـا و اهمیتـی بـرای ِ ایــن دو کشــور غیرغربــی دارد؟ عنــوان فرعــی «ایــران، ژاپــن و متافیزیــک غــرب،» بــه همیــن پرســش میانجامــد، پرسشــی کــه در هـر سـه سـخنرانی مـن جریـان دارد و چارچـوب سـایر پرسـشها را تعییــن میکنــد. می‌خواهــم پرســش چارچوبســاز فــوق، یعنــی پرســش از ذات تکنیــک از منظــر کشــورهای غیرغربــی، را در ســه مرحلــه بررســی نمایـم. پرسـش نخسـت ایـن اسـت کـه «مارتیـن هایدگـر کیسـت؟،» آیـا هایدگـر متفکـری اروپایـی اسـت کـه بـرای کشـورها و قلمروهای ِ فرهنگـی غیراروپایـی، بیـش از حـد اروپامحـور و بیگانـه اسـت؟ یـا اینکــه چیــزی بــرای گفتــن دارد کــه بــرای کشـورهای غیراروپایــی، نظیـر ایـران و ژاپـن نیـز اساسـی اسـت؟ نقـل قـول: نـام ‹تکنیـک› در اینجـا چنـان بنیادیـن و ذاتـی فهمیـده شـده اسـت کـه از جهـت معنایـش بـا ایـن عنـوان همپوشـانی دارد:ِ متافیزیـکِ تمامیت ِ یافتـه. نـام تکنیـک، یـادآوری تخنـه [واژه یونانـی کـه بـر حسـب سـنت بـه صناعـت ترجمـه شـده اسـت] را دربـردارد، تخنــه یــک شــرط بنیادیــن بــرای بســط ذات متافیزیــک بــه طــور کلـی اسـت. نـام تکنیـک، همزمـان ایـن امـر را ممکـن میسـازد کـه ِ [ابعـاد] جهانـی ِ تمامیـت متافیزیـک و سـلطه آن [بـر سرتاسـر زمیـن،] ِ بتوانــد بــدون در نظــر گرفتــن تحــولات در ملتهــا و قارههــا – «.کــه میتــوان بــه نحــو تاریخــی نشــان داد – بــه اندیشــه درآیــد (M.Heidegger, Überwindung der Metaphysik, HGA Bd.7, S. 79)

درباب مسأله «ترجمه»

نقـل قـول فـوق، مـا را بـه ایـن پرسـش تمهیـدی رهنمـون میشـود کـه: «ترجمـه» فرهنـگ چگونـه ممکـن اسـت؟ نقـل قـول: «در زمانـی پیشتـر، و بـه انـدازه کافـی ناشـیانه، زبـان را خانـه وجـود نامیـدم. اگـر انسـان بـه واسـطه زبـان خویـش، در داعیـه ً و خطـاب وجـود سـکنی دارد، آنـگاه مـا اروپاییـان احتمـالا در خانـه ً کامـا متفاوتـی نسـبت بـه انسـان شـرق دور زندگـی میکنیـم.» (Heidegger, Aus einem Gespräch von der Sprache, in:Unterwegs zur Sprache, HGA Bd. 12, S. 85)

اگـر از سـوی شـرق آسـیا نگاه کنیـم، صـورت ً یک جملـه ضرورتـا همواره از موضـوع و محمـول تشـکیل نمیشـود. حتـی جملـه بـدون موضوع/نهاد متـداول اسـت. در زبـان ژاپنـی، هنگامـی کـه در موقعیتـی روزمـره دیگـری را خطـاب می ً کنیـم و مثـا میگوییـم: «رفتـن بـرای ناهـار» ka„) ikô ni (”Meshi  هـر کسـی بیدرنـگ از طریـق اختـاف جزئـی و لحـن گوینـده در واژه بیــان شــده، میفهمــد کــه آیــا گوینــده میپرســد کــه «آیــا تــو مــیروی ناهــار؟،» «آیــا مــا میرویــم،» «آیــا شــما میرویــد» و اینکــه «آیـا مـن مـیروم بـرای صـرف ناهـار (بـه جـای سـر کار)؟». در ترجمـه از آلمانـی بـه ژاپنـی نیـز در مـواردی، دشـواری بزرگـی پدید میآیـد: در ترجمـه ژاپنـی وجـود و زمـان هایدگـر، دو واژه ژاپنـی بـرای یـک واژه «[ »Seinوجـود] بـه کار مـیرود، یعنـی „ u“ و „“sonzai ،存在و در زبـان چینـی چهـار واژه بـرای آن وجـود دارد. چنین نمونهای نشـان میدهـد کـه خانـه «وجـود» در شـرق چقـدر متفـاوت اسـت. واژه آلمانـی « »Seinیـا «[ »Seiendesموجـود] در زبـان فارسـی چگونــه ترجمــه می ً شــود و آیــا اساســا دشــواریهای ترجمــه در فارسـی نیـز وجـود دارد؟

نقـل قـول: «اندیشـه رمـی، واژههـای یونانـی را برمیگیـرد، بیآنکـه ِ تجربــه آغازیــن متناســب بــا آن چیــزی را داشــته باشــد کــه ایــن واژههــا بــه بیــان درمی ِ آورنــد، [یعنــی] بــدون ســخن یونانــی.بی ِ پایگــی تفکــر مغربزمیــن بــا ایــن ترجمــه آغــاز میشــود.» بدیــن ترتیــب، هنگامــی کــه تجربــه فکــری تفکــر مغربزمیــن بــه ِ یــک زبــان آســیای شــرقی – یــا برعکــس – ترجمــه میشــود، ِ مســأله و دشــواری ترجمــه بایــد تــا چــه حــد عمیــق باشــد؟ البتــه هایدگــر در خصــوص ایــن دشــواری، یــک تذکــر میدهــد: «اگــر در ایـن تذکـر کـه زبـان خانـه وجـود اسـت، چیـزی حقیقـی وجـود ِ داشـته باشـد، آنـگاه سـخن گفتـن ِ تاریخـی ِ زبـان، تحـت حکمفرمایی ِ هرباریـن ِ تقدیـر وجـود اسـت. اگـر بـر مبنـای ذات زبـان بیندیشـیم، ایــن ذات چنیــن میگویــد: زبــان ســخن میگویــد، نــه انســان. (M. Heidegger, Der Satz vom Grnd, HGA Bd10, S.161.) بایـد توجـه داشـت کـه ایـن خـود هایدگـر اسـت کـه در وجـود و زمــان میپرســد کــه دازایــن کیســت؟ و از طریــق ایــن پرســش از ِ کیســتی در تحلیــل دازایــن، بــرای پرســش از وجــود زمینهســازی می ِ کنـد. «کیسـتی، نـه ایـن [کـس] اسـت و نـه آن، نـه خـود هرکـس ِ و نــه برخــی [کســان] و نــه جمــع همــگان. کیســتی، همــان اســم خنثــی 1اســت، یعنــی هرکــس». (M. Heidegger, Seinund Zeit, HGA Bd. 2, S. 169) بایــد یــادآوری نمــود کــه هایدگــر در وجــود و زمــان بــا اصطــاح «خــود» ِ 3بــه پرســش از کیســتی دازایــن پاســخ داده اســت (.,Ibid.) ِ 355 .Sپرســش از کیســتی مارتیــن هایدگــر، جهــت پرســش را ِ بـه سـوی خـود پرسـنده می ً چرخانـد، تقریبـا ماننـد آنچـه هایدگـر ِ در پایــان ســخنرانی خــود دربــاره هنــر طــرح میکنــد. در آنجــا، در ارتبــاط بــا ایــن پرســش کــه آیــا مــا میدانیــم کــه هنــر و اثــر ِ هنــری در دازایــن تاریخــی مــا چــه میتوانــد باشــد و بایــد باشــد، ایــن پرســش طــرح میشــود کــه مــا کیســتیم؟ 

(Martin Heidegger, DEL’ORIGINE DE L’OUVRE D’ART. Prèmiere version (1935). Texte allmand inédit ettraduction française per Emmanuel Martineau. Paris 1987, p. 54.)

پرسش و پاسخ

 دکتـر مصلـح: سـوالم متوجـه دوره چهارمـی بـود کـه ایشـان گفتنـد در روابـط ایـران وژاپـن نـام ببریـم یـا تصـور کنیم،ظاهـراً آقـای اوهاشـی چنیـن تلقـی ای دارنـد کـه مـا مـی توانیـم مشـارکتی داشـته باشـیم کـه سـه مرحلـه پیشـین دارد و سـوالم ایـن اسـت کـه چـه پیشـنهادهایی برای ایـن دوره دارنـد؟ اینطورکـه از آهنـگ صحبـت ایشـان پیـدا اسـت، این که یـک شـرایط و تکنولـوژی ای داریـم کـه مـی شـود از آن فـرار کـرد و این یـک مسـئله جهانـی اسـت و ایشـان اسـتعدادی در دو فرهنـگ مـی بیننـد کـه ایـران و ژاپـن مشـارکتی داشـته باشـند، مـا و ژاپـن بـا اینکـه غیـر غربـی و غیـر اروپایـی هسـتیم هنـوز زبـان مشـترکی نداریـم و همیـن که مـا الان صحبـت آقـای اوهاشـی را مـی فهمیـم مدیـون هایدگـر هسـتیم کـه میتوانیـم بـا هـم گفتگـو کنیـم. سـوالم ایـن اسـت کـه مـا بـا عنـوان مشـترکات، نقـاط شـروع و ایجابـی، مـی خواهیـم متافیزیـک را نقـد کنیم ُ یـا فراتـر رویم چـه پیشـنهادی داریـد؟ بیـن دو فرهنـگ ایـران و ژاپن چه هـمپوشـانی و نقطـه مشـترکی مـی بینید؟

پروفسـور اوهاشـی :پرسـش شـما بسـیار جالـب بـود و نـکات خوبـی را مطـرح مـی کردید.مـن ایـده هایـی دارم و بـه پـروژه هایـی فکـر مـی کنـم و ایـن صحبـت فعلـی یـک آغـازگاه بـود و بایـد سـراغ مبدأهـای دیگـری رفـت و یکـی از ایـن پیشـنهاد هـای مـن امـر ترجمه بـه عنوان یــک مبــدأ اســت. مــن دو پیشــنهاد بــرای ایــن مبــدأ دوم کــه مســئله ترجمـه اسـت آوردم. در همیـن سـخنرانی مثالـی آوردم و فرصـت نشـد کـه بـه متنـش بپردازیـم اگـر دقـت کنیـم هایدگـر از معنـای وجـود مـی پرسـد و اینکـه معنـای وجـود چیسـت؟و معنـای وجـود را بـه شـیوه ً پرســش(تی اس تیــن) وجــود چیســت. مثــا مــی پرســیم شــیرینی چیســت؟ و ایــن را مــی بینیــم و از چیســتی آن مــی پرســیم وقتــی مــی پرســیم ایــن ذات و ماهیــت شــی را شــماتیزه مــی کنیــم و طــرح مسـئله انجـام مـی دهیـم امـا وقتـی از وجـود ایـن شـی، یعنـی فراتـر از ماهیتـش، بپرسـیم وجـودش کجاسـت؟خیلی گـذرا مـا ایـن وجـود را کـه نسـبت حکمـی در واژه «اسـت» داریـم را بـه بیـان در مـی آوریـم و وقتـی مـی گوییـم «ایـن شـی چـه اسـت؟» امـا پرسـش ایـن اسـت؛ پرسـش از چیسـتی و ماهیـت اسـت مفعـول مـی مانـد و ایـن فرامـوش شــدگی ربــط یــا حکمــی «اســت» در گــزاره همــان مســئله فرامــوش شــدگی وجــود اســت و همیــن ایــده پرســش از چیســتی؟ یــا چــه اسـتی؟در طـول تاریـخ فلسـفه بـه ایـده جوهـر وایـده روح وعناوینـی کـه بـرای آن مـی آورنـد انجـام مـی دهنـد. مـن عاقه منـدم کـه واژگان مـورد اسـتفاده هایدگـر ماننـد زایـن (وجـود) زایـن هایـد (وجودیـت) ویــزم (در حالــت فعــل => باشــید یــا ذات یابــی ) در زبــان فارســی چگونـه مـی شـود. مـن مـورد ترجمـه ژاپنـی اش را توضیـح میـدم . در ترجمـه از آلمانـی بـه ژاپنـی نیـز دشـواری هایـی در ترجمـه وجـود و زمـان هایدگـر دو واژه ژاپنـی بـرای زایـن وجـود بـه کار میـرود؛ یعنـی واژه اومـن و سـون سـاید در زبـان چینـی چهـار واژه بـرای زایـن وجـود دارد کـه پرسـش ایـن اسـت چگونـه بـرای یـک واژه بـه ایـن مهمـی مـا دو معـادل در زبـان ژاپنـی داریم.هایدگـر زبـان را بـه عنـوان خانـه وجـود تعبیـر مـی کنـد و سـخن مـی گویـد. زبـان خانـه ای اسـت کـه در آن وجـود بـه بیـان درمـی آیـد و اگـر شـکل و صـورت ایـن خانـه متفـاوت باشـد شـیوه و شـکلی کـه بـه وجـود مـی آیـد شـیوه متفاوتـی خواهـد بـود و زبـان هـای هند_اروپایـی نیـز ایـن اصـل و ربـط را در ً سـاختار گـزاره دارنـد و زبـان ژاپنـی وزبـان چینـی اساسـا ایـن اصـل را ندارنـد و اشـاره ای بـه ایـن اسـت کـه ژاپنـی هـا و چینـی هـا یـک نحـوه بیـان دیگـری بـرای مسـئله وجـود دارنـد. در درسـگفتار سـال هــزار و نــه صــد و ســی و پنــج «در آمــد دربــاره متافیزیک»هایدگــر از نمونـه مختلفـی از «اسـت»صحبت میکنـد و ایـن «اسـت»را بـه شـیوه ً هــای متفاوتــی بــه بیــان درآورد .مثــا «اســت» در جملــه «ســگ در حیـاط اسـت»به معنـای دویـدن و گشـتن در حیـاط اسـت و اینکـه مث ًا «سـخنرانی در ایـن سـالن اسـت»به معنـای اینجـا در حـال ایرادشـدن و انجـام شـدن اسـت و اگـر توجـه بـه ایـن شـعر گوتـه کنیـم کـه «در هـر قلعـه ای آرامـش هسـت»هایدگر میگویـد در اینجـا وجـود «اسـت» و «هسـت» را نمـی شـود بـا فعـل دیگـری جایگزیـن کنیـم زیـرا اهمیـت بالایـی دارد و مـی گویـد اگـر ایـن «اسـت»حذف بشـود، نمـی شـود با چیـز دیگـری بیـان کـرد و هایدگـر نمـی دانسـت ایـن واژه در ژاپنـی اصـا وجـود نـدارد و ایـن پرسشـی اسـت کـه از خـودم مـی پرسـم کـه چگونـه هایدگـر را بخوانـم؟ در متـن هـا مـن میفهمـم هایدگـر چـه می گویـد امـا ایـن ریشـه نامرئـی اسـت کـه بـرای مـن اهمیـت دارد،ایـن جـا معتقـد مـی شـویم بـه همیـن مبـدأ دوم، یعنـی مسـئله ترجمـه و بـه نظـر مـن بـا آغـاز کـردن از اینجـا گفتگـو را بـه شـیوه هـای مختلفـی پیـش ببریـم حتـی همیـن صحبـت الان هـم بـر پایـه ترجمـه انجـام می شـود و الان مطمئـن نیسـتم پاسـخ هـای مـن چگونـه بـه شـما منتقـل مـی شـود.من بـه دکتـر رجبی(مترجـم) اعتمـاد دارم امـا ایـن تفـاوت و ایـن تمایـز بنیادیـن بیـن زبـان هـا ناپدیـد نمـی شـود. ماننـد همیـن مثالـی کـه زدم «اسـت» و «هسـت» در زبـان هـای هند_اروپایـی و در زبـان چینـی و ژاپنـی کـه وجـود نـدارد. ایـن تمایـز هـا همیشـه برقـرار اسـت پیشـنهاد عینـی و انضمامـی مـن در مسـئله ترجمـه ایـن اسـت کـه زبـان گفتگـو را آغـاز کنیـم. یـک پیشـنهاد دیگـر بـه دکتـر مصلـح داشـتم ایـن کـه مـی تـوان بـا تکیه بـر ایزوتسـو بـر یک مفهـوم یـا واژه بنیادیـن بایستیم.ایزوتسـو سـعی مـیکنـد مفاهیـم بنیادیـن را در حـوزه فرهنـگ غیـر اروپایـی و غیـر مسـیحی وضـوح و روشـنی ببخشـد و آن زمیـن و پایـه مشـترک را بیـن ایـن هـا تشـخیص دهـد و کشـف کنـد، تـا از ایـن طریـق چیـزی چـون فلسـفه شـرقی کـه ایزوتسـو بـه آن مـی اندیشـید بتوانـد بسـط و تکامـل پیـدا کنـد. یـک مفهـوم بنیادیـن را کـه اکنـون بـه آن فکـر مـی کنـم و از طریـق ایـن زمینـه ای را بـرای گفتگـو پیــدا کنــم مفهــوم شــفقت اســت و آن را بــا مفهــوم رحمــت در ســنت اسـامی را برابـر قـرار مـی دهـم کـه از واژه هـای قرآنـی گرفتـه شـده اسـت. در خاطـرم نیسـت هـم بودایـی هـا و هـم آییـن کنفسـیوس و هم در فرهنـگ اسـامی از یـک مفهـوم مشـترک بـرای ایـن مفهـوم اسـتفاده مـی شـود و از ایـن طریـق آن تمایـز پیـش چشـم مـی آیـد و آن هـم نـه از بحـث زبـان و ادبیـات بلکـه از طریـق یـک گفتگـوی متفکرانـه. مـن در ایـن خصـوص یـک متودولـوژی هـم دارم ولـی بحـث دربـاره آن گسـترده اسـت. ایـن دو پیشـنهاد مـن بـود ،یـک مسـئله دیگـر کـه مـن موضـوع ایـن دوران چهـارم را دیـن و تکنولـوژی نامیدم.اینکـه مردم شـرقی در خـاور دور و نزدیـک و میانـه جـه ارتباطـی بـا تکنولـوژی دارنـد خـودش مبـدا دیگـری اسـت و خاصـه از همیـن وجـه مـن از شـما انتظـار دریافـت ایـده هـا و انگیـزه هـای فکـری دارم.