فلسفه در ایران و تا حدودی در تمام جهان امروز، وابستگی خاصی به دانشگاه دارد و در واقع آنچهکه ما امروز شاهدش هستیم این است که اکثر پژوهشها و فلسفه خوانیها و تولیدات فلسفی در درون «دانشگاه» اتفاق میافتد. در این میان به طبع انتظار میرود که مهمترین تولیدات فکری نیز از درون همین ساختار، خود را به ما بنمایاند و چشم امید جامعة علمیفلسفه به ایدهها و نگرشهای نوین یا تفسیر اندیشهورزیهای پیشینی ــ البته به نحوی ایجابی و کارآمد ــ از درون همین فضاست؛ چه بسا بتوان گفت که بدون وجود فلسفهورزی نظاممند و آکادمیک ــ حداقل در ایران ــ آنچه از فلسفه برای ما میماند، چیزی بیشتر از مولد ژستهای روشنفکری و ملغمهای از آرا و افکار گوناگون فیلسوفان و روشنفکران و بعضاً ادیبان فیلسوفنما نخواهد بود. در واقع شاید بتوان اینطور دید که شرط اول و اساسی فلسفهخوانی و اندیشهورزی فلسفی و در نهایت تولید ایدهها و تفکرات نو در این عرصه، نظاممندی و قاعدهمحوری است. آیا میتوان فلسفه را دانشی خواند که هر علاقهمندی با مطالعه چند جلد کتاب و یادداشت و حضور در چند دورة کارگاه آموزشی، خود را صاحبنظر و اهل فکر آن حوزه بداند؟ البته که نه در فلسفه و نه در هیچ دانش نظاممند دیگری ما [با] چنین نگرشی مواجه نخواهیم بود؛ اما آنچه تهدید امروز دانشگاه ماست همین نگاهی است که از بیرون بر دانشجوی فلسفه تحمیل شده و شأن این دانش در معنای دانشگاهی خود را به این حد ــ به لحاظ اجتماعی ــ پایین کشیده، بسیاری از اساتید دیگر حوزهها هر چند صباحی سخنرانیای فلسفی هم به بهانة انتشار یک جلد کتاب در این حوزه برگزار میکنند و دانشجویان رشتههای دیگر با اختصاص اوقات فراغت خود به مطالعة فلسفه، خود را دانشجوی این رشته میدانند. البته که این شوق و حقیقتطلبی شایسته تقدیر است؛ اما نتیجة نهایی آن جز آسیب برای فضای جامعه ما، چیز [دیگری] در پی نخواهد داشت؛ چرا که وظیفة تولیدات فکریـفلسفی بر دوش فلسفهپژوهی است که عمر خود را در این راه نهاده و علاقهمند میتواند با مخاطب قرار گرفتن در مقابل چنین تولیداتی به علاقهمندی غیر حرفهای خود بپردازد. البته که در [این] میان نباید اساتید و دانشجویانی را که با نامناسب دیدن وضعیت دانشگاهی فلسفه در ایران، به تشکیل کلاسها و سخنرانیها مستقل و شرکت در آنها پناه میبرند را دخیل در وضعیت موجود پنداشت. در نهایت با گذار از نقد کلی و غیر دقیقی که صرفاً برای گزارشی مختصر از وضع موجود طرح شد، میتوان به اصل و اساس مطلب پرداخت.
همانطور که در اول این نوشتار هم ادعا شد، در روزگار حال حاضر ما، راه فلسفهورزی تا حد زیادی محدود به دانشگاه شده و از دعوای درستی آکادمیک یا غیر آکادمیک بودن فلسفه که بگذریم، تنها راه حل موجود، گویا در درون همین فضا برای ما تعریف میشود، حال آنکه گویی در نهایت، امر جدای از تولید پایاننامهها و رسالههایی که [به] نحو پیشینی در روند آموزش فلسفی ما در نظر گرفته شده ــ که با تأسف بسیار باید حتی دانشجویان مقطع کارشناسی را نیز از این امر مستثنی در نظر گرفت ــ مجال دیگری برای طرح ایدهها و اندیشهورزیهای فلسفه که عموم دانشجویان علاقهمند و مستعد این رشته بتوانند با به کار گرفتن قلم و نیروی فکری خویش در آن به فعالیت بپردازند، وجود ندارد و آنچه که هست محدود به چند نشریة علمیـپژوهشی میشود که با نگرش بنیادین تولید علم و لزوم رعایت بسیاری [از] موارد و لوازم فنی، دانشجو میتواند برای انتشار مطلب در آنها اقدام کند که در نهایت مخاطب نیز برای مطالعة مطلب یا مقالهای خاص به آنها مراجعه میکند و در انتها میتوان گفت رسالتی متفاوت با آن نیازی دارند که ما سعی داریم در نوشتار حاضر بر آن تاکید کنیم.
نیاز فلسفة دانشگاهی امروز ما، پرداختن به ایدهها و تولیدات فکری نوپای دانشجویی است. همگی پژوهشگران و فعالان این عرصه پژوهشی میبایست جدای از مقاله نویسی در نشریات علمیـپژوهشی، کتابها و رسالات علمی، مجالی برای ارائة اندیشهها و نظرات خود داشته باشند؛ بهگونهای که بتواند در دسترس عموم دیگر فعالان و خردورزان قرار گیرد و تنوع مطالب در آن به نوعی باشد تا هر کس بتواند در حد توان، فرصتی برای حضور و مجادله علمی در این فضا بیابد.
«لوگوس» با این نگرش به میدان آمده تا با توجه به خلاء موجود، زمینهای برای این نیاز فراهم آورد؛ به نحوی که تمام فعالان عرصة پژوهش فلسفی بتوانند دغدغههای پژوهشی خود را در قالبهای ترجمة (مقالات، بخشهایی از کتابها و…)، نگارش یادداشت یا مقاله و همچنین تهیة گزارش، نقد کتاب یا مصاحبه منتشر کنند و این انتقال افکار و ایدهها زمینهای برای پژوهشهای آتی ایشان در آن زمینه باشد.
یک نشریه علمیـتخصصی در زمینة فلسفه، یک نیاز واقعی برای فضای دانشگاهی امروز ماست؛ چرا که محصول و نتیجة تمام مطالعات و پژوهشهای یک فعالِ عرصة فلسفه، در نوشتن خلاصه میشود و لازم است این نوشتن بتواند در شیوههای گوناگون اتفاق بیفتد؛ اما چنین بستری برای ارائة تفکرات فلسفی خود نداریم.
فلسفهورزی در فضای موجود ما به حضور در کلاسهای درسی و مطالعات انفرادی حرفهای یا آزاد محدود گشته و کماند؛ مجامعی که امکان گفتگو و مجادلة علمی و اظهار نظرهای حرفهای پژوهشی را فراهم ساخته باشند و به نحوی نظاممند به این امر بپردازند و به این معنی دانشجوی حقیقی خِرَد در این میان به نوعی تنها گشته است و این تنهایی و انزوای اندیشمندان ما یک آسیب واقعی است چرا که در اولین قدم خود از بینبرنده امکان دیالکتیک بین این اندیشمندان است؛ یعنی همان چیزی که دانش فلسفه از دل آن پدید آمده، رشد یافته و به ما رسیده است.
عبور از این وضعیت نامطلوب دانشگاهی میتواند با زمینهسازی از سمت دانشگاه با تغییراتی در روند سیاستگذاری در نگرش تولیدی و کاربردی به این رشته اتفاق بیفتد که با توجه به فاصلهای که بین دیدگاه فعلی این نوشتار و روند کار در درون این سیستم مشاهده میگردد این امروز اساساً تحقق چنین درخواستی تا حدود زیادی بعید به نظر میرسد؛ اما راهکار دیگر ما زمینهسازی برای معرفی هرچه بیشتر این نیاز از طرف خود دانشجویان، اساتید، پژوهشگران و مترجمان این حوزه از دانش است. در واقع «لوگوس» با این نگاه به میدان کار علمی در زمینه فلسفه قدم نهاده و تلاشی در جهت پاسخ گویی به این نیاز اساسی است تا با حداکثر توان و جذب نیروی فکری و قلم اندیشهورزانه از سمت شما دوست داران خِرَد در راستای رفع این خلاء کوشش علمی نماید.
آریان شبگرد